پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۹:۰۳
۰ نفر

اکرم احمدی: تاتسینا ایلوشنکو - نایب‌قهرمان پرتاب وزنه اروپا- از این به بعد با نام لیلا رجبی و با پرچم ایران در رقابت‌های بین‌المللی شرکت می‌کند.

ایلوشنکو بعد از ازدواج با پیمان رجبی- دونده- و مشرف‌شدن به دین اسلام، حالا یکی از ورزشکاران ایران است که با حجاب اسلامی در رقابت‌های بین‌المللی شرکت می‌کند.

او که در رقابت‌های قهرمانی باشگاهی برای اولین بار طی مدت حضورش با دیگر پرتاب‌گرهای ایران رقابت کرد و 2 متر رکورد ایران را شکست، حالا می‌خواهد در رقابت‌های بین‌المللی خوش بدرخشد.

خودش می‌گوید: «من عاشق این هستم که با حجاب در مسابقات بزرگ رقابت کنم و مدال بگیرم.

من عاشق اسلام هستم و می‌خواهم به مردم دنیا نشان بدهم که یک زن مسلمان هم می‌تواند پرتاب‌گر خوبی باشد و مدال بگیرد».

لیلا رجبی هم‌اکنون با همسرش- پیمان رجبی- در بوشهر زندگی می‌کند. او و همسرش با هم تمرین می‌کنند.

لیلا وزنه پرتاب می‌کند و پیمان کنار زمین می‌دود. پیمان رجبی هم در مسابقات قهرمانی باشگاه‌های ایران در دو 400متر، نفر سوم شد و البته در آن مسابقه یک تماشاگر ویژه داشت؛ همسرش روی سکوها نشسته بود و با صدای بلند او را تشویق می‌کرد؛ «لیلا همیشه مرا تشویق می‌کند.

کار دنیا برعکس شده؛ او اینجا تنهاست و من باید از او حمایت کنم ولی او همیشه مرا شرمنده می‌کند».

آشنایی شما با همدیگر باید خیلی جالب باشد، این‌طور نیست؟

نمی‌دانم ولی نه آن‌طور که شما فکر می‌کنید. من از طریق یکی از دوستان‌ام- که در بلاروس زندگی می‌کرد- با لیلا آشنا شدم.

دوستم لیلا را معرفی کرد. من هم از او خوشم آمد. بعد از 2 سال هم با همدیگر ازدواج کردیم.

در این 2 سال لیلا فرصت داشت که درباره دین اسلام و کشور ایران تحقیق کند.

از طریق اینترنت و کتاب‌هایی درباره دین اسلام، تحقیقات زیادی کرد.

مدام قرآن ترجمه به روسی می‌خواند و می‌گفت می‌خواهم با تحقیق و مطالعه مسلمان شوم.

خانواده‌ها چی؟ راضی بودند؟

خوشبختانه خانواده‌ام خیلی به من اعتماد دارند. وقتی با آنها صحبت کردم، گفتند تو می‌خواهی ازدواج کنی و خودت باید تصمیم بگیری. پدر و مادر لیلا هم راضی بودند. وقتی فهمیدند لیلا می‌خواهد مسلمان شود هم خوشحال شدند. گفتند تو راضی و راحت باشی، ما هم خیال‌مان راحت است.

شما که در بلاروس زندگی نکرده‌اید؟

نه.

پس چه‌جوری با هم صحبت می‌کردید؟

یک‌کم زبان روسی بلد بودم؛ یعنی در حد چند جمله کلیدی. همان روز اول که لیلا را دیدم، گفتم باید فارسی یاد بگیری.

وقتی از طریق ای‌میل با هم ارتباط داشتیم، بیشتر فارسی می‌نوشتم. لیلا هم از طریق دیکشنری، جمله‌ها را ترجمه می‌کرد و جواب می‌داد.

بعد از 6-5ماه هم که از طریق اس‌ام‌اس با هم ارتباط داشتیم. لیلا دختر بااستعدادی است؛ بعد از 6-5ماه راه افتاد.

بعد هم شروع کرد به سؤال کردن؛ از احکام دین می‌پرسید، از حضرت محمد(ص) می‌پرسید و خیلی دوست داشت درباره امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بداند.

راستش را بخواهید زبانش هم با اطلاعات‌اش درباره اسلام بهتر می‌شد. بعد هم که به ایران آمد، دیگر فارسی‌اش روان‌تر شد.

حالا دیگر خوب حرف می‌زند؛ البته اگر آرام و شمرده حرف بزنیم.

برخورد فامیل و آشنایان چطور بود؟

خیلی خوب بود. هیچ مشکلی نداشتیم. همه با روی باز از لیلا استقبال کردند. خوشبختانه ما هیچ مشکلی نداشتیم. همه همکاری کردند؛ البته رفتار لیلا هم در این برخورد، نقش زیادی داشت؛ لیلا قبول کرده بود که باید در یک خانواده و با یک فرهنگ دیگر زندگی کند.

من قبل از ازدواج از همه رسم و رسوم ایرانی‌ها گفته بودم. از مراسم خواستگاری، بله برون، نامزدی، عقد، حنابندان و عروسی، از همه چی؛ اینکه مردهای ایرانی خیلی باتعصب هستند و حجاب و پوشش همسرشان خیلی برایشان اهمیت دارد.

لیلا هم همه را قبول کرد، خیلی هم دوست  داشت روسری سرش کند. خیلی راضی است. همیشه می‌گوید از وقتی با حجاب و پوشش اسلامی بیرون می‌روم، احساس امنیت بیشتری می‌کنم.

او از اینکه زن در دین اسلام جایگاه خوبی دارد، خیلی خوشحال است. همیشه می‌گوید از اینکه یک زن مسلمان شده‌ام، افتخار می‌کنم.

کجا مسلمان شد؛ در ایران یا بلاروس؟

وقتی به ایران آمد، رفتیم خدمت امام جمعه بوشهر. رئیس تربیت‌بدنی استان هم بودند. از صداوسیما هم آمده بودند؛ همان‌جا شهادتین را گفت.

اسم لیلا را خودش انتخاب کرد یا شما این اسم را برایش انتخاب کردید؟

خودش. یک روز گفت می‌خواهم دنبال اسم فارسی بگردم. یک سایت پیدا کرد که اسم دختر و پسر ایرانی داشت.

به هر اسمی می‌رسید، معنی‌اش را می‌پرسید. بعد هم گفت من ازاسم لیلا خوشم می‌آید و می‌خواهم لیلا صدایم کنید.

فامیلی را هم خودش انتخاب کرد؛ گفت می‌خواهم نام خانوادگی‌ام مثل تو باشد. شد لیلا رجبی.

اسم روسی‌اش چه بود؟

تاتسینا ایلوشنکو. همیشه می‌گوید من به خاطر اسلام، اسم و نام خانوادگی‌ام را هم فراموش کردم.

همسرتان در بلاروس، عضو تیم ملی بوده؟

بله، لیلا نایب‌قهرمان اروپا هم هست. درحال‌حاضر، بیشتر قهرمان‌های جهان و المپیک در رشته پرتاب وزنه، اهل بلاروس هستند.

لیلا هم در کشور خودش نفر سوم است. مقام‌های کشوری که زیاد دارد. در مسابقات جوانان جهان در جامائیکا هم چهارم شده.

رکوردش چند متر است؟

18 متر و 13 سانت.

در مسابقات قهرمانی ایران که چند روز پیش برگزار شد هم همین رکورد را زد؟

نه. پرتابش 16 متر و 13 سانت بود که البته با همین پرتاب، رکورد ایران را شکست. رکورد ایران 14 متر است.

لیلا در چند ماه گذشته، تمرین درست و حسابی‌ای نداشت؛ بیشتر درگیر کارهای ویزا و سفر به ایران بود ولی بازهم شروع خوبی داشت. خودش هم راضی بود.

حالا قرار است عضو تیم ملی ایران شود؟

بله. آقای کریمی- رئیس فدراسیون دوومیدانی- خیلی زحمت کشیدند. قرار است لیلا برای تیم ملی ایران مسابقه بدهد.

پس قوانین بین‌المللی چه می‌شود؟ لیلا با پیراهن بلاروس، نایب قهرمان اروپا شده؛ درست است؟

بله ولی «یاف»- فدراسیون جهانی دوومیدانی – هم قوانین خاصی دارد. لیلا حالا شناسنامه و پاسپورت ایرانی دارد و با یک ایرانی ازدواج کرده. در این حالت، می‌تواند بعد از یک‌سال برای تیم ملی ایران به میدان برود.

الان 9 ماه است که لیلا برای هیچ تیمی مسابقه نداده؛فقط حدود 3 ماه دیگر مانده؛ البته فدراسیون دوومیدانی ایران با فدراسیون بلاروس مکاتبه کرده و فعلا منتظر جواب هستیم.

راستی این دونده‌بودن شما نقشی هم در انتخاب لیلا داشته؟

نمی‌دانم ولی حتما تاثیر داشته. بالاخره من هم دونده هستم. درد همدیگر را می‌فهمیم. الان هم با هم تمرین می‌کنیم. خیلی هم مرا تشویق می‌کند.

روز مسابقه قهرمانی کشور هم در جایگاه تماشاچی‌ها نشسته بود و شما را تشویق می‌کرد؟

بله. همیشه مرا تشویق می‌کند. کار دنیا برعکس شده. لیلا اینجا تنهاست؛ به جای اینکه من از او حمایت کنم، او بزرگ‌ترین حامی من است. در این مسابقات اخیر، من در دوی 400متر سوم شدم.

با اینکه تا دور آخر نفر اول بودم، ولی یکدفعه کم آوردم و سوم شدم. لیلا کلی دلداری‌ام داد؛ می‌گفت ناراحت نباش؛ تو در چند ماهه گذشته تمرین درست و حسابی نداشته‌ای؛ طبیعی است که این مقام را به دست بیاوری.

لیلا جان! از بودن در اینجا راضی هستی؟

راضی هستم. بله. راضی هستم.

قبل از اینکه به ایران بیایی کشور ما را می‌شناختی؟

بله، من خیلی کتاب می‌خواندم. باید با شما آشنا می‌شدم. برای همین خیلی تحقیق کردم. باید قلبم مطمئن می‌شد. من باید می‌فهمیدم به کجا می‌روم و باید با چه مردمی زندگی کنم.

چقدر در ایران می‌مانی؟

یعنی چه؟

یعنی اینکه برنامه‌ات این است که برای همیشه در ایران بمانی یا نه، بعد از چند سال به کشورت برمی‌گردی؟

نه می‌‌خواهم بمانم. شوهرم اینجاست. از اینجا کجا بروم؟ من ایرانی شده‌ام دیگر. نمی‌توانم جایی بروم. تا آخر عمرم همین جا می‌مانم.

چطور راضی شدی با یک مرد خارجی ازدواج کنی؟

دوست پیمان خیلی تعریف کرد برایم. من هم از پیمان خوشم آمد. وقتی که با هم آشنا شدیم، دیدم خیلی خوب است. عاشقش شدم و گفتم مسلمان می‌شوم.

خانواده‌ات راضی بودند؟

بله. راضی بودند.

از اینکه به ایران بیایی چطور؟

بله. من برایشان گفتم که می‌خواهم بروم مسلمان بشوم. آنها هم خوشحال بودند. من هم خوشحال هستم. مردم ایران خیلی خوب هستند. شما خیلی مهربانید. با اینکه مرا نمی‌شناسید ولی به من لبخند می‌زنید.

این تفاوت فرهنگ‌ها در زندگی زناشویی شما تأثیر نمی‌گذارد؟

نه. خب فرهنگ‌ها فرق می‌کند ولی مشکل درست نمی‌کند. مثلا مردم ایران خیلی راحت قول می‌دهند.

قبل از اینکه به موضوع فکر کنند، قول می‌دهند و هیچ‌وقت هم آن کار را انجام نمی‌‌دهند. قبل از اینکه من با پیمان ازدواج کنم، گفتند به خاطر اینکه مسلمان شده‌ای به تو خانه می‌دهیم ولی ندادند.

من که به خاطر خانه مسلمان نشدم؛ من با عشق و علاقه به ایران آمدم و فقط به خاطر اینکه دین اسلام دین کاملی بود، مسلمان شدم. من که خانه نمی‌خواستم، آنها خودشان قول دادند.

من افتخار می‌کنم که مسلمان هستم. دینداری خیلی خوب است. زندان‌های بلاروس پر است از آدم‌های بی‌دین چون وقتی دین نداری، خیلی راحت گناه می‌کنی.

بیشتر جرم‌ها به دلیل مستی و الکلی بودن آنهاست. وقتی دین ندارند، مست می‌کنند و در خیابان آدم می‌کشند.

خب، من از آنها متنفر بودم و می‌خواستم دیندار شوم. به خاطر هدیه و جایزه که مسلمان نشده‌‌ام.

دلت برای پدر و مادرت تنگ نمی‌شود؟

تنگ می‌شود ولی عادت کرده‌ام. من از 14سالگی از خانواده‌ام دور هستم. آنها در یکی از شهرهای کوچک بلاروس زندگی می‌کنند. 10سال برای ورزش و درس و تمرین با تیم ملی در مینسک ـ پایتخت بلاروس ـ بودم. بیشتر تلفنی با هم صحبت می‌کردیم.

از اینکه می‌خواهی با نام ایران در مسابقات بین‌المللی شرکت کنی، خوشحال هستی؟

بله. من می‌خواهم زن مسلمان را به مردم دنیا معرفی کنم؛ اینکه زن مسلمان محدود نیست و آن‌طور که مردم اروپا و آمریکا فکر می‌کنند، زن مسلمان در خانه فقط بچه‌داری نمی‌کند؛ می‌تواند در مسابقات بزرگ دنیا شرکت کند و مدال بگیرد.

می‌خواهم با حجاب، بهترین رکورد پرتاب وزنه را به نام ایران ثبت کنم. می‌خواهم پرچم ایران بالا برود و من با حجاب روی سکو بایستم و خوشحال باشم که برای کشورم مدال گرفته‌ام.

وضعیت دوومیدانی دختران ایران را چطور می‌بینی؟

خوب است،خیلی خوب است؛ تازگی‌ها هم مدال آسیایی گرفته‌ایم. لیلا ابراهیمی مدال گرفته.

مریم طوسی خیلی خوب است. پرنده‌های پرش ارتفاع هم در مسابقات چند روز پیش خیلی خوب کار کردند؛ بله، تیم ملی خوبی داریم.

کد خبر 43713

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز